رسته‌ها
ثروت ملل
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 224 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 224 رای
.
372 صفحه

آیا میخواهید از اقتصاد لذت ببرید؟
آیا میخواهید بهترین کتاب اقتصادی را مطالعه کنید؟
آیا میدانید چرا به ادام اسمیت لقب پدر علم اقتصاد را داده اند؟
به راستی ثروت ملت ها در چیست؟
اقتصاد سرمایه داری یا کارل مارکس؟؟
به نظر شما چرا نظام اقتصادی مارکسی کارگر نبود؟

ادام اسمیت نامی اشنا با کتابی اشنا.طبق نظر سنجی فایننشال تایمز کتاب ثروت ملل بعد از 2 قرن همچنان بهترین کتاب اقتصادی شناخته میشود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
372
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
MohsenRaoof
MohsenRaoof
1389/05/22

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ثروت ملل

تعداد دیدگاه‌ها:
33
متأسفانه این ترجمه تنها ترجمه فارسی است و کامل نیست. از مجموع ۵ کتاب تنها کتاب‌های اول تا سوم را شامل می‌شود و دو کتاب مهم چهارم و پنجم که نیمی از حجم کل اثر است، ترجمه نشده نشده است.

ابن خلدون پدر علم اقتصاد
ابن خلدون دانشمند بزرگ اسلام در تحقیقات خود که ملهم از هیچ یک از پیشینیان خود نبود در مقدمه خویش پایه و اساس رشته هاى مختلف دانش، به ویژه علم عمران را مطرح نمود. وى در خلال درک شناخت و تحلیل جامعه و پدیده هاى آن، به تولید اندیشه هاى اقتصادى اصیل نیز پرداخت و در طى آن بذرهاى نظریات مختلفى نظیر نظریه درآمد، تولید، مصرف، توزیع، عرضه، تقاضا، هزینه، مطلوبیت، ارزش کار، مالیات ستانى، رشد و توسعه، سود، قیمت، نقش دولت، پول و تجارت خارجى را کاشت که بى تردید وى را به عنوان پیشگام بزرگ در تاریخ اندیشه هاى اقتصادى قرار مى دهد. نظریات وى اندیشه هاى مدرن اقتصادى حتى اقتصاد سیاسى در ایالات متحده امریکا و جاهاى دیگر را تحت تأثیر قرار داد. على رغم مشارکت وى، بعضى بدون این که افتخار این نظریات را به متفکر اصلى اش ابن خلدون نسبت دهند بعدها به آدم اسمیت نسبت داده اند.
این مقاله تلاش دارد، افتخار فراموش شده ابن خلدون را به وى بازگرداند. و با توجه به مشارکت بى سابقه وى در تمامى زمینه هاى علم اقتصاد شایسته است وى را «پدر علم اقتصاد» بنامیم.
عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمى تونسى (1332 ـ 1406 م.) مشهور به «ابن خلدون» در کتاب مقدمه اش1 پایه و اصول رشته هاى مختلف دانش، به ویژه علم عمران (al-umran)ـ علم جامعه ـ را مطرح نمود. اما نقش برجسته اش در علم اقتصاد او را پیشگام بزرگ در تاریخ اندیشه هاى اقتصادى قرار مى دهد. با این که عنوان «پدر علم اقتصاد» به آدام اسمیت نسبت داده شده است، اما بزرگ ترین کار علمى او سیصد و هفتاد سال پس از مرگ ابن خلدون انتشار یافت. ابن خلدون نه تنها بذرهاى اقتصاد کلاسیک را در تولید، عرضه وهزینه کاشت، بلکه وى در مصرف، تقاضا ومطلوبیت که سنگ بناى تئورى هاى مدرن اقتصادى است نیز پیش قدم مى باشد.
پیش از ابن خلدون، افلاطون (Plato) و معاصرش گزنفون، (Xenophon) احتمالاً براى اولین بار صورت اولیه و ابتدایى تقسیم کار و تخصصى شدن را به شکل مکتوب ارائه دادند. شیوه تخصصى کردن و تقسیم کار در سطح غیرتئورى ـ عملى در مصر باستان به ویژه در عصر سلسله هجدهم به منظور افزایش تولید و صرف زمان کم تر به کار مى رفت. متعاقب افلاطون، ارسطو تعریفى از علم اقتصاد ارائه داد و در تحلیل خود درباره مبادله، کاربرد پول را مورد بررسى قرار داد. مثال وى درباره استفاده از کفش براى پوشیدن و براى مبادله، بعداً توسط آدام اسمیت (Adam Smith) به عنوان ارزش مصرفى و ارزش مبادله اى مطرح شد. زمینه دیگر اندیشه هاى اقتصادى پیش از ابن خلدون، اندیشه هاى اسکولاستیک (Scholastics) و کانونیست هاست (canonist) که اقتصاد را در چارچوب اصول قانون یا مذهب و برداشت هاى اخلاقى درباره کالاهاى انسان طرح مى کردند. با توجه به این برداشت، تمامى فعالیت هاى اقتصادى مى بایست مطابق بااین چنین قوانینى صورت بپذیرند.
ابن خلدون به این اندیشه ها و آنچه به مذهب و ملاحظات اخلاقى مربوط مى شد آگاهى داشته است. ارتباط بین اصول اخلاقى و مذهبى با یک حکومت مطلوب به طور واقع بینانه در بیان ابن خلدون و در نامه مشهور طاهر بن حسین (775 ـ 822 م.) ـ کسى که وى و دودمانش تا سال 872 م. حاکم خراسان بودند2 ـ به پسرش عبدالله تشریح شده است. ابن خلدون با استفاده از همان اندیشه ابتدایى طاهر3، تئورى مالیات ستانى را گسترش داد. این کار، اندیشه هاى مدرن اقتصادى حتى اقتصادسیاسى درایالات متحده امریکا و جاهاى دیگر را تحت تأثیر قرار داد.
این مقاله تلاش دارد افتخار فراموش شده ابن خلدون را به وى بازگرداند و او را در جایگاه مناسب خود در تاریخ اندیشه هاى اقتصادى قرار دهد. هر چند بعضى بر ابن خلدون مقدم اند، لکن اندیشه هاى مقدماتى اى که ابن خلدون ارائه داد بنیادى و عمیق اند. همین اندیشه هاى ابن خلدون را قرن ها بعد مرکانتیلیست ها (طرفداران سرمایه دارى تجارى در قرن هفدهم) ـ همچون سر ویلیام پتى (Sir William Petty)(1623ـ 1683م.)، آدام اسمیت (1723ـ1790 م.)، دیوید ریکاردو (David Ricardo) (1772 ـ 1823 م.)، توماس رابرت مالتوس (Thomas R. Malthus)(1766ـ1834 م.)، کارل مارکس (Karl Marks)(1818 ـ 1883 م.) و جان مینارد کینز (John Maynard Keynes)(1883 ـ 1946 م.) ـ و در نهایت تئورى پردازان اقتصادى معاصر، توسعه دادند.
تئورى ارزش کار4، اقتصاد کار،5 کار به عنوان منبع رشد و انباشت سرمایه
به استثناى جوزف شومپیتر (Joseph A. Schumpeter) ـ که چند ماه قبل از مرگش به مکتوبات ابن خلدون دسترسى پیدا کرد6 ـ، جوزف اسپنگلر7(Joseph J. Spengler) و چارلز عیسوى (Charles Issawi) و بیش تر اقتصاددانان غربى، تئورى ارزش را به آدام اسمیت و دیوید ریکاردو نسبت مى دهند; زیرا آن ها تلاش کردند تا توجیه معقولى براى پارادوکس ارزش بیابند. طبق نظر آدام اسمیت و نظر پیشرفته تر دیوید ریکاردو، ارزش مبادله کالاها برابر مقدار کار صرف شده در تولید آن هاست. بر مبناى این برداشت، کارل مارکس نتیجه گرفت: «دستمزد کارگر باید برابر تولید وى باشد»8 و اصطلاح انقلابى «ارزش اضافى»9 خود را بر مبناى آن، معرفى کرد. معناى آن این است که پاداش غیرمنصفانه اى به سرمایه دارى که تلاش طبقه کارگر ـ پرولتاریا10 ـ را استثمار مى کند، داده مى شود.
ابن خلدون به عنوان کسى که به اقتصاد بازار آزاد اعتقاد دارد، براى اولین بار در تاریخ نظریه ارزش کار را بدون توسعه کارل مارکس معرفى و تشریح کرد. طبق نظر وى، کار منشأ ارزش است. تذکر این نکته شایسته است که ابن خلدون بر روى کار خود اسم «نظریه» نگذاشت، بلکه آن را ماهرانه در ضمن تحلیل خود از کار و کارگر ارائه داد. لکن سهم ابن خلدون بعدها توسط دیوید هیوم (David Hume)در کتاب Political Discourses (1725 م.) برداشت شد.
]هیوم معتقد است[ «هر چیز در جهان با کار خریده مى شود»11 این مطلب همچنین توسط آدام اسمیت در پاورقى به کار رفت: «هر چیزى که با پول یا کالا فروخته مى شود، با کار خریده مى شود. هر مقدار چیزى که به دست مى آوریم با کار و زحمت بدنمان است. آن پول یا آن کالا در واقع زحمات ما را حفظ مى کنند. آن ها ارزش تمامى مقدار کارى را در بردارند که ما براى چیزى که مى خواهیم در همان زمان ارزشى برابر آن داشته باشد، مبادله مى کنیم. بنابراین، ارزش هر کالایى در نزد صاحبش که نمى خواهد آن ها را خودش مصرف یا استفاده کند، اما مى خواهد با دیگر کالاها مبادله کند، برابر مقدار کارى است که وى را قادر مى سازد آن را بخرد یا در اختیار گیرد. بنابراین، کار مقیاس واقعى ارزش مبادله اى تمامى کالاست.»12 هر چند این مطلب که در سال 1776 م. در کار مهم آدام اسمیت به چاپ رسید، به دقت تجزیه و تحلیل شد، لکن مى توان بذرهاى آن را در مقدمه ابن خلدون یافت. طبق نظر ابن خلدون، کار مبناى ارزش است و براى تمامى درآمدها و انباشت سرمایه لازم و ضرورى است. [او معتقد است] این مطلب در مورد حرفه و صنعت واضح و روشن است «اگر آنچه به دست مى آورد به جز صنعتگرى باشد، باید در ارزش مبادله آن ارزش مقدار کارى که براى تولید آن صرف شدهودرآن نهفته است را ملاحظه کرد; چوناگر ار نباشد چیزى به دست نمى آید.»13
ابن خلدون تمامى درآمدها را به دو دسته تقسیم مى کند: ربح14 (درآمد ناخالص)15وکسب16 (معاش)17.ربح وقتى به دست مى آید که انسان براى خودش کار کند و محصولش را به دیگران بفروشد، در این صورت ارزش باید شامل هزینه مواد خام و منابع طبیعى نیز باشد. کسب در صورتى است که انسان براى خودش تلاش کند. بیش تر مترجمان مقدمه ابن خلدون در درکشان از «ربح» دچار اشتباه مشترک شده اند. ربح هم به معناى سود و هم به معناى عواید ناخالص مى آید و این به سیاق کلام بستگى دارد. در این جا «ربح» به معناى «درآمد ناخالص» است; زیرا هزینه مواد خام و منابع طبیعى نیز در قیمت فروش کالا ملاحظه مى شود. تمامى درآمدها، چه ربح و چه کسب، ارزش هایى هستند که از ناحیه کار انسان تحقق مى یابند. هر چند ارزش کالاها شامل هزینه مواد اولیه و منابع طبیعى و دیگر هزینه هاى نهاده مى شود، اما طبق نظر ابن خلدون، از طریق کارگر و زحمات اوست که ارزش افزایش مى یابد و ثروت انباشته مى شود، باکاهش تلاش انسان ممکن است عکس آن اتفاق بیفتد. ابن خلدون تأکید زیادى بر نقش «تلاش مازاد»18 بر ترقى روز افزون جامعه دارد; چیزى که بعدها به عنوان «بهرهورى نهایى»19 شهرت یافت. «تئورى تلاش کارگر»20 ابن خلدون که دلیلى براى ظهور شهرها و رشد و توسعه آن ها ارائه داد، همان طور که تحلیل هاى تاریخى روشنگرش بیان مى دارند،محورتمدن هاست.
طبق نظر ابن خلدون، کار مى تواند به عنوان شرط لازم و کافى کسب و منفعت تفسیر شود، ولى منابع طبیعى فقط شرط لازم هستند. تلاش کارگربه تولید مى انجامد که به نوبه خود به صورت پایاپاى یا با پول ـ طلا و نقره ـ مبادله مى شود.
بنابراین، فعالیت ها، درآمد و منفعت خلق مى کنند که انسان آن ها را از صنعت و حرفه به عنوان ارزش کارش پس از کسر هزینه هاى مواد خام به دست مى آورد. مدت ها پیش از این که دیوید ریکاردو اثر خود را در علم اقتصاد در سال 1817 ـ کتاب «اصول اقتصاد سیاسى و مالیات ستانى»21 ـ منتشر سازد، ابن خلدون توضیح اساسى براى تفسیر تفاوت بین درآمدهاى کارگران ارائه داد. ]وى معتقد است [آن ها ممکن است به تفاوت هایى در مهارت، اندازه بازار، موقعیت، نوع صنعت یا حرفه، و به مقدار و اندازه خرید پادشاه و دولتش از کالاهاى نهایى نسبت داده شوند. وقتى برخى از انواع کار پرارزش و گران بها شد; یعنى تقاضا براى آن، بر عرضه موجود برترى داشت، در این صورت عواید آن نیز افزایش خواهد یافت.
درآمد بالا در یک صنعت، دیگران را به سوى آن صنعت جذب مى کند. این یک پدیده پویاست که در نهایت به افزایش عرضه موجود و در نتیجه به سود پایین تر منجر خواهد شد. این اصل، تحلیل مبنایى و روشنگر ابن خلدون درباره تعدیل بین حِرَف در بلند مدت را توضیح مى دهد. در هر صورت، این دیدگاه را جان مینارد کینز دربیان مشهورش که مى گوید: «دربلند مدت همه ما مرده ایم» بررسى کرد.22 با وجود این، تحلیل ابن خلدون نه تنها از جهت تاریخى به اثبات رسید، بلکه قلب اندیشه اقتصاددانان کلاسیک رانیز تشکیل مى دهد.
ابن خلدون به طور فشرده تجزیه و تحلیل مى کند که چگونه درآمدها مى توانند از مکانى به مکان دیگر، حتى در همان حرفه، متفاوت باشند. براى مثال، درآمدهاى قضات، صنعتگران و حتى گدایان، مستقیماً به درجه رفاه و سطح زندگى شهرهایشان که از طریق نتایج کار حاصل مى شوند و تبلور بهرهورى جوامع اند، بستگى دارد. آدام اسمیت تفاوت درآمد کار را با مقایسه آن در انگلستان و بنگال23 توضیح مى دهد، درست به همان دلیلى که ابن خلدون چهار قرن قبل با مقایسه درآمد در دو شهر فاس (Fez) و تلمسان (Tlemcen) آورد. این ابن خلدون بود نه آدام اسمیت که براى اولین بار نقش کار را به عنوان ابزار تولید و انباشت ثروت ملل ارائه داد. ابن خلدون تحلیل خود را از این جا شروع مى کند که افزایش بهرهورى کار و مبادله محصولات در بازارهاى بزرگ، علت اصلى است که در وراى ثروت ملل و ترقى روز افزون آن ها قرار داد و به عکس، کاهش در بهرهورى مى تواندبه تباهى اقتصاد ودرآمدملت منتهى شود. «عمران ـ جمعیت ـ منافع و درآمد زیادى به دست مى دهد; زیرا نیروى کار زیاددردسترس علت درآمدومنافع است.»24
همچنین این ابن خلدون بود که مدت ها قبل از آدام اسمیت براى اقتصاد آزاد و آزادى انتخاب، ارزش زیادى قایل شد. «از سخت ترین ظلم ها و عمیق ترین آن ها از لحاظ تباهى جامعه این است که مردم را به ناحق به کار اجبارى وادار کنند و بى مزد آنان را به کار گمارند; زیرا کار انسان از قبیل مال و ثروت اوست، چنان که بعداً خواهیم گفت روزى و کسب عبارت از بهاى کارهاى کسانى است که در یک اجتماع به سر مى برند. بنابراین، کلیه تلاش ها و کارهاى ایشان مال و درآمدهاى ایشان از کسب آنان است، بلکه آن ها به جز کار خود وسیله روزى و پیشه اى ندارند. از این رو، اگر آن ها را به کارى جز در شأن شان وا دارند و مزد کارشان را که همان روزى آن هاست به آنان نپردازند، کسب شان هدر مى رود و به آنان زیان رسانده و سهم بزرگى از معاش و بلکه مجموعه و کلیه معاش آنان را از آنان ربوده اند.»25
براى حداکثرسازى درآمد و سطح رضایت مندى، بشر باید آزاد باشد تا هر چه را که استعداد، ذوق و توانایى هاى مهارتى وى اقتضا مى کند اجرا کند. انسان آزاد، از طریق استعدادهاى طبیعى و مهارت هاى به دست آمده مى تواند کالاهایى با کیفیت و کمیت بالا در هر ساعت تولید کند.
تقاضا، عرضه، قیمت ها و سودها
ابن خلدون علاوه بر مشارکت اصلى اش در اقتصاد کار، به طرز ماهرانه اى اثر متقابل چندین ابزار تحلیل اقتصادى مانند تقاضا، عرضه، قیمت و سود را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
تقاضا براى کالا، بر مطلوبیتى که از آن به دست مى آید مبتنى است نه الزاماً به نیاز به آن. بنابراین، مطلوبیت نیروى انگیزشى است که در وراى تقاضا قرار داد. مطلوبیت براى مصرف کننده انگیزه ایجاد مى کند تا در بازار قیمت آن را بپردازد. بنابراین، ابن خلدون بذرهاى اولیه تئورى مدرن تقاضا را کاشت که بعدها توماس رابرت مالتوس، آلفرد مارشال (Alfred Marshall)، جان هیکس (John Hicks) و دیگران آن را توسعه دادند. همین که کشش تقاضاى کالایى، هزینه هاى مصرف کننده را افزایش داد، قیمت و مقدار فروخته شده هر دو افزایش مى یابد. به طریق مشابه، اگر تقاضا براى کالایى کاهش یابد، مقدار فروش آن کاهش یافته و در نتیجه قیمت نیز تنزل مى کند. همچنین تقاضا براى بعضى از کالاها به اندازه اى که دولت خریدارى مى کند نیز بستگى دارد. خرید پادشاه و طبقه حاکمه بسیار بیش تر از مقدارى است که افراد بخش خصوصى مى خرند. وقتى دولت محصولات صنعتى را مى خرد، آن صنعت رشد مى کند و ظریف و پیچیده مى شود. ابن خلدون با توجه به نظر تحلیلى خود، خیلى زودتر مفهومى را که در ادبیات اقتصادى مدرن به «تقاضاى مشتقه26» مشهور است کشف کرد. «وقتى که تقاضا براى محصولات صنعتى افزایش یابد، آن صنعت بهبود مى یابد و مقدارش افزایش مى یابد.»27بنابراین، تقاضا براى اشتغال در یک صنعت خاصى از تقاضا براى محصولات آن در بازار مشتق مى شود.
همان گونه که مشهور است، تئورى مدرن قیمت بیان مى دارد که هزینه ستون فقرات تئورى عرضه است. این ابن خلدون بود که براى اولین بار نقش هزینه تولید را در عرضه و قیمت تجزیه و تحلیل کرد. ابن خلدون با مشاهده تفاوت بین قیمت مواد غذایى که در زمین هاى حاصل خیز و کم حاصل تولید مى شوند، دلیل عمده آن را به شکاف بین هزینه تولید آن دو نسبت مى دهد. «]در [مناطق ناهموار و سنگلاخى، جایى که خاکش براى کشاورزى مناسب نیست و مجبورند براى کشاورزى و تقویت گیاهان، کشتزارها و مزارع را آباد و حاصلخیر سازند و این میسور نبود مگر با تهیه چیزهایى که هزینه داشت و با کار و تلاشى که داراى ارزش بود. همه این ها هزینه محصولات کشاورزى را افزایش داد. لذا آن ها را در قیمت محصولات کشاورزى لحاظ کردند. به همین سبب از آن پس این مناطق از اندلس (Andalusia) به گرانى ارزاق مشهور شدند... عکس آن درباره زمین هاى بربرها (Berbers)صادق است. سرزمین هاى آن ها آن قدر حاصلخیز و غنى است که دیگر براى کشاورزى متحمل هیچ گونه هزینه اى نمى شوند، لذا محصولات غذایى در آن کشور ارزان هستند.»28
ابن خلدون علاوه بر تقاضاى فردى و دولتى و هزینه تولید، عوامل دیگرى که قیمت کالاها و خدمات را تحت تأثیر قرار مى دهند نظیر میزان رفاه و رشد روزافزون آن منطقه، میزان انباشت ثروت و میزان عوارض گمرکى که برواسطه گرهاو بازرگانان بسته مى شود، را نیز معرفى مى کند. رابطه تابعى مستقیمى که بین درآمد و مصرف وجود دارد و ابن خلدون آن را معرفى کرد، راه را براى تئورى تابع مصرف که سنگ بناى اقتصادکینزى است باز و مهیا کرد.29
ابن خلدون همچنین نقش اساسى در ارائه مفهوم «سود»30 دارد. در ادبیات اقتصادى «تئورى سود» به عنوان پاداش ریسک پذیرى در یک آینده نامطمئن، عمدةً به فرانک نایت (Frank Knight)نسبت داده مى شود; کسى که اندیشه هاى خود را در سال 1921 نشر داد.31شکى نیست که فرانک نایت تئورى بنیادین سود را به طور اساسى توسعه بخشید، لکن این ابن خلدون بود نه فرانک نایت که ابتداءاً بذرهاى این تئورى را کاشت. ]ابن خلدون مى نویسد:[ «بازرگانى به معناى خرید کالا و اجناس و انبار کردن آن ها و منتظر نوسان بازار و گرانى قیمت آن ها ماندن است و این ]اضافى[ سود ]ربح[ نامیده مى شود»32 ابن خلدون در عبارت دیگرى مجدداً همین مفهوم را تکرار مى کند: «از مسائلى که در نزد خداوندان بینش و تجربه در شهرها شهرت یافته این است که احتکار محصولات زراعى براى فروختن در اوقات گرانى، عملى مشئوم و بدفرجام است و سود آن به تلف شدن و زیان باز مى گردد.»33 بنابراین، سود، پاداش ریسک پذیرى است. در مواجهه با نااطمینانى هاى آینده، فرد ریسک پذیر ممکن است منافع خودش را از دست بدهد. به طور مشابه، سود یا ضرر ممکن است به عنوان نتیجه ریسک پذیرى سودجویان در بازار اتفاق افتد. ابن خلدون براى حداکثرسازى سود، یک توصیه به بازرگانان دارد: «ارزان بخر، گران بفروش»; توصیه اى که در سطح وسیع تا الان نیز نقل مى شود. فرانس روزنتال (Franz Rosenthal) در پاورقى ترجمه انگلیسى مقدمه آورده: در سال 1925 آقاى فرانک وى فیشر (Frank V. Fischer)کتابى تحت عنوان «ارزان بخر، گران بفروش34; راهنماى عمومى در زمینه سرمایه گذارى درست و تکنیک هاى تجارى عاقلانه» انتشار داد.35
اگر توصیه ابن خلدون در تحلیل هزینه به کار گرفته شود، روشن مى شود که سود ممکن است حتى در یک قیمت معین افزایش یابد، همان گونه که در تشریح سود تجارت خارجى بیان داشت، این در وقتى است که هزینه مواد خام یا هزینه هاى دیگر نهاده هاى به کار گرفته شده در تولید را با خرید کلى، یا با تخفیف یا خرید از بازارهاى دور دست، کاهش دهد.
در هر صورت، ابن خلدون استنباط مى کند که هم قیمت هاى بسیار پایین و هم قیمت هاى بسیار بالا براى بازارها مضراند. بنابراین، این قابل توصیه است که دولت ها نباید قیمت ها را به صورت مصنوعى با پرداخت یارانه یا با هر نوع دخالت دیگرى در بازار پایین نگه دارند. چنین سیاست هایى از جهت اقتصادى مخرب اند; زیرا کالاهاى ارزان در بازار ناپدید خواهند شد و هرگاه سود آن ها به طور معکوس تحت تأثیر قرار گیرد، دیگر هیچ انگیزه اى براى عرضه کننده براى تولید و فروش باقى نمى ماند. ابن خلدون همچنین استنباط مى کند که قیمت هاى خیلى بالا نیز با گسترش بازار سازگار نیستند. همین که در بازار کالاهاى گران قیمت ارزان تر فروخته شوند، سیاست هاى قیمت گذارى خیلى گران ضد تولید مى شوند و جریان کالاها را در بازار مى گسلند. بنابراین، ابن خلدون ایده هاى بنیادینى را مطرح کرد که بعدها به فرمول بندى تجزیه و تحلیل تعادل منجر شد. همچنین ابن خلدون عواملى را که افزایش سطح عمومى قیمت ها را تحت تأثیر قرار مى دهند، همانند افزایش در تقاضا، محدودیت عرضه و افزایش در هزینه هاى تولید ـ که شامل مالیات بر فروش به عنوان یکى از اجزاء هزینه کل مى شود ـ ذکر مى کند. وى پس از تحلیل هاى خود درباره چیزهایى که روى هم رفته تقاضا را در یک اقتصاد رو به رشد تحریک مى کنند، بیان مى دارد: «چون تقاضا براى کالاهاى تجملى فزونى مى یابد و مردم به این گونه کالاها خو مى گیرند، در نتیجه وسایل ناز و نعمت تبدیل به ضروریات مى شود و با همه این ها کلیه کارها در این گونه شهرها با ارزش مى گردد و به سبب ازدحام اغراض ناشى از ناز و نعمت، مرافق (خدمات) گران مى گردد; زیرا از یک سو وسایل تجملى و ثروت رو به ازدیاد مى رود و از سوى دیگر چون مالیات هاى سلطانى را که بر بازارها و کالاها وضع مى شود در بهاى کالاها و اجناس ملحوظ مى دارند، خواه ناخواه هم وسایل تفننى و هم مواد غذایى و نتایج اعمال انسانى بى اندازه گران مى شود. در نتیجه مخارج ساکنان شهر بیش از حد و به نسبت عمران و آبادانى آن افزایش مى یابد. در چنین شرایطى ]افراد[ براى هزینه ضروریات و دیگر لوازم زندگى خود و خانواده شان به ثروت بسیارى نیازمند مى شوند.»36 ابن خلدون اثر عرضه محدود بر سطح قیمت ها را این گونه کوتاه بیان مى کند: «وقتى کالاها کم و نادر باشند، قیمت آن ها افزایش مى یابد.»37
با مطالعه دقیق دو عبارت بالا روشن مى گردد ابن خلدون آنچه را که اکنون به عنوان علل فشار هزینه اى و فشار تقاضایى تورم مشهورند کشف کرده بود. در واقع ابن خلدون اولین فیلسوف تاریخ است که به طور نظام مند عوامل مؤثر بر قیمت کالاها و سطح عمومى قیمت ها راشناسایى کرده بود.
اقتصاد کلان، رشد، مالیات ها، نقش دولت و پول
ابن خلدون در اقتصاد کلان اصولى را مطرح کرد که جان مینارد کینز آن ها را «تقاضاى کل مؤثر»38، «اثر فریب فزاینده»39 و «برابرى درآمد و هزینه»40 نامید.41 [ابن خلدون معتقد است ]هرگاه با افزایش جمعیت تقاضاى کل افزایش یابد، تولید، سود، مالیات ها و عوارض نیز افزایش مى یابد. همین که عمران [جمعیت] رشد و ترقى کند و موج جدیدى براى تقاضاى محصولات صنعتى و تجملى به وجود آید، چرخه رو به بالاى رشد استمرار خواهد یافت و «ارزش تحقق یافته ناشى از این ها نیز افزایش مى یابد و در نتیجه، سود در شهر مضاعف مى شود و تولید از هر زمان دیگر بهتر رشد مى کند و براى بار دوم و سوم نیز ادامه مى یابد.»42 «بنابراین، ثروت ملت به موازات افزایش دارایى آن ها افزایش مى یابد. عادات مصرفى و راه هاى افزایش تجملات و صنایع مختلف و پیچیده در بین آن ها بنیاد نهاده مى شود.»43 مفهوم ضریب تکاثرى را بعدها برخى از اقتصاددانان به ویژه جان مینارد کینز توسعه و گسترش دادند. در هر صورت مفهوم ضریب تکاثرى را اولین بار در تاریخ ابن خلدون کشف کرد.
همچنین با به کارگیرى برابرى بین درآمد و هزینه، حساب درآمد ملى مدرن توسعه و گسترش یافت. هزینه یک شهروند درآمد دیگرى است. بنابراین، هزینه کل برابر با درآمد کل است. این برابرى را ابتدا ابن خلدون کشف کرد. در حقیقت ابن خلدون پس از اثبات برابرى بین آن دو، این دو واژه را به عنوان مترادف همدیگر به کار برد.44 «وضع درآمد و هزینه در همه شهرها یکسان است و هر وقت سطح درآمد افزایش یابد، سطح مخارج نیز افزایش مى یابد و به عکس. هر گاه سطح درآمد و هزینه افزایش یابد، وضع زندگى مردم گسترش مى یابد و شهر توسعه مى یابد.»45
ابن خلدون تئورى رشد پیشرفته اى را ارائه مى دهد که مبتنى بر انباشت سرمایه در خلال تلاش انسان هاست. «و گاهى هم وسیله روزى بى کوشش و تلاش به دست مى آید، مثل باران هایى که براى زراعت سودمند است و مانند آن. ولى با این همه، چنین موجباتى فقط کمک وى مى باشد و ناچار باید تلاش کند. چنان که در آینده بدان اشاره خواهیم کرد. بنابراین، دستاوردهاى مزبور اگر به میزان ضرورت و نیاز باشد وسیله معاش او خواهد بود و اگر از اندازه ضرورت فزونى یابد، آن وقت منبع ثروت وتمول او به شمار مى رود.»46
ابن خلدون تحلیل خود را درباره مراحل توسعه اقتصادى از زندگى صحراگردى به زندگى کشاورزى و از آن به مرحله تعاون در فعالیت هاى اقتصادى شروع کرد که در خلال توسعه و گسترش روستاها به شهرها رخ مى دهد; جایى که تقاضا افزایش مى یابد و کارگران ماهر تجمع مى کنند و تولید از لحاظ کمّى و کیفى گسترش مى یابد. تا زمانى که کار مازادى که سرمایه را انباشت کند وجود داشته باشد، رشد اقتصادى استمرار مى یابد; که انباشت سرمایه به نوبه خود با کار ترکیب مى شود و به تولید بیش تر و توسعه صنایع در شهر منجر مى گردد. همان گونه که اخیراً ارائه شد، ثروت از طریق کار و تلاش نیروى انسانى افزایش مى یابد و با کاهش تلاش انسانى عکس آن به سمت رکود ممکن است رخ دهد که روند رو به تنزل در سطح زندگى مردم را به دنبال خواهد داشت.
]ابن خلدون معتقد است[ دولت ها عمدةً از طریق خرید کالا و خدمات و نیز سیاست هاى مالیاتى و هزینه هاى خود نقش مهمى در رشد و توسعه اقتصاد کشور ایفا مى کنند. همچنین دولت ها مى توانند محیط را براى انگیزه کار و ترقى روزافزون مهیا سازند یا به عکس نظام ظالمانه اى را که سرانجام به شکست خود دولت منجر مى شود ایجاد کنند. هر چند ابن خلدون بدون محاسبه دقیق، بر اساس آنچه که امروزه به عنوان تحلیل هزینه ـ فایده مشهور است، دولت ها را بى کفایت مى شمرد، لکن دولت ها با خریدهاى کلانشان هنوز نقش مهمى در اقتصاد کشور بازى مى کنند. هزینه هاى دولت، اقتصاد کشور را با افزایش درآمدهایى که بیش تر از طریق اثر ضریب تکاثرى به جریان درمى آیند، تحریک مى کند. در هر صورت [وى معتقد است] پادشاه اگر مقدارى از مالیات جمع آورى شده را نگه دارد، تجارت راکد خواهد شد و فعالیت هاى اقتصادى کشور به طور معکوس از طریق اثر ضریب تکاثرى تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.47 دولت باید علاوه بر برنامه رفاهى براى فقرا، بیوه زنان، ایتام و نابینایان ـ مشروط به این که بار اضافى براى خزانه دولت نداشته باشد ـ درآمد مالیاتى خود را عاقلانه به منظور بهبود شرایط رعیت، حمایت از حقوق آن ها و حمایت از آن ها در قبال آسیب ها صرف کند.48
ابن خلدون اولین تئورى پرداز مالیات در تاریخ است. وى فیلسوفى است که عقیده چندین حاکم را در تاریخ شکل داد. در همین اواخر تأثیر وى بر جان اف کندى و سپس بر رونالد ریگان آشکار و روشن است. وقتى از جان اف کندى در سال 1962 م. درباره علت سیاست کاهش اخذ مالیات از تمامى طبقات سؤال شد، جواب داد: «انتخاب واقعى مابین کاهش مالیات ستانى در یک طرف و بین اجتناب از کسرى هاى زیاد فدرال در طرف دیگر نیست. یک اقتصاد بى تحرک در اثر نرخ هاى مالیاتى محدودیت زا هرگز نخواهد توانست به مقدار کافى درآمد تولید کند تا کسرى بودجه را تراز کند، درست همان گونه که نمى تواند به مقدار کافى اشتغال و منافع تولید کند.» هنگامى که جان اف کندى این جملات را بر زبان مى آورد، در واقع کلمات ابن خلدون، فیلسوف مسلمان قرن چهاردهم میلادى را تکرار مى کرد: «در آغاز یک دودمان، از نرخ مالیاتى پایین، درآمدهاى مالیاتى دولت زیاد است و در پایان آن، از نرخ مالیاتى بالا، درآمدهاى مالیاتى کم است ... به این علت وبه دلیل کسرى بودجه، ما باید چنین سیاست مالیاتى داشته باشیم; چون کسرى بودجه مخارج دولت را کاهش مى دهد.»49
طبق نظر ابن خلدون درآمدهاى مالیاتى دودمان حاکم نه به دلیل مالیات هاى اضافى، بلکه به دلیل ترقى روز افزون و رشد و توسعه اقتصاد و صنایع افزایش مى یابد. بنابراین، ابن خلدون براى اولین بار در تاریخ اساس تئورى نرخ مالیاتى بهینه را مطرح کرد; نظریه اى که حتى پیشکسوتان معاصر حامیان اقتصاد طرف عرضه نظیر آرتور لافر (Arthur laffer) و دیگران را تحت تأثیر قرار داد. منحنى مشهور لافر، چیزى جز ارائه نمودارى تئورى مالیات ستانى که ابن خلدون در قرن چهاردهم میلادى بیان داشت، نیست.50 «وقتى مالیات بر کالاها و نرخ مالیاتى پایین باشد، انگیزه و اراده براى انجام فعالیت وجود دارد و فعالیت هاى کشاورزى رشد و افزایش مى یابد; چون مالیات کم موجب جلب رضایت مى شود. وقتى فعالیت هاى کشاورزى رشد یابد، تعداد پایه مالیاتى و نرخ آن افزایش مى یابد، در نتیجه درآمدهاى مالیاتى که همان جمع کل سهم مالیاتى افراد است افزایش مى یابد51; زیرا با نرخ مالیاتى بالا، درآمد و منافع به طور معکوس تحت تأثیر قرار مى گیرند، در نتیجه در بررسى نهایى درآمد مالیاتى کاهش مى یابد. ابن خلدون بر علیه هر دولتى که تلاش کند دارایى بخش خصوصى را توقیف یا به نحوى آن را متأثر سازد، موضع شدیدى مى گیرد. دخالت دولت هاى خودکامه در دارایى مردم موجب از بین رفتن انگیزه آن ها مى شود که در نهایت موجب ضعف دولت مى گردد. سلب مالکیت از مردم، نابودى دولت را به دنبال خواهد داشت; زیرا سلب مالکیت نوعى ظلم است که موجب تباهى و هلاکت جامعه مى شود.
ابن خلدون در مباحث کلان اقتصادى، در تئورى پول نیز نقش دارد. طبق نظر ابن خلدون پول ثروت واقعى نیست، بلکه وسیله اى براى تحصیل ثروت است. ابن خلدون اولین نفرى بود که وظایف اصلى پول یعنى واحد سنجش ارزش، ذخیره ارزش و وسیله مبادله بودن را ارائه داد: «این دو فلز معدنى طلا و نقره به عنوان بها و قیمت هرگونه ثروتى، ذخیره ارزش و دارایى ... محسوب مى شوند. اگر مردم تحت برخى شرایط غیر از طلا و نقره نگه مى دارند، هدف اصلى آن ها از آن، به دست آوردن طلا و نقره است; چون هرگونه ثروتى غیر از طلا و نقره در معرض نوسانات بازار قرار دارد و این دو از آن به دور هستند. بنابراین، طلا و نقره اصل و اساس هرگونه درآمد، ثروت و ذخیره مى باشند.»52 در هر صورت، شکل واقعى ثروت پول نیست. ثروت حاصل مستقیم یا تغییر شکل یافته کار در قالب انباشت سرمایه به معناى واقعى است. بنابراین، این ابن خلدون بود که براى اولین بار بین پول و ثروت واقعى تفاوت قایل شد. هر چند ابن خلدون معتقد است آنچه مردم در نهایت نگهدارى خواهند کرد پول است. با وجود این، پول نقش بسیار مؤثرى نسبت به عملیات تجارى پایاپاى در جامعه اى که مردم نتایج کار خود را در قالب کالا یا خدمات به منظور ارضاى نیازهاى خود با یکدیگر مبادله مى کنند، بازى مى کند. پول همچنین جریان کالاها را از بازارى به بازار دیگر و حتى از کشورى به کشور دیگر تسهیل مى کند.
تجارت خارجى
ابن خلدون همچنین در زمینه اقتصاد بین الملل نیز سهم دارد. وى بدون شک با نظریات علمى و تحلیلى خود بر مزیت تجارى بین کشورها پرتو افکند. طبق نظر وى،درخلال تجارت خارجى،رضایت مردم، سود بازرگانان و ثروت ملل افزایش مى یابد.
«بازرگانى که در امور بازرگانى بصیرت دارد، فقط نوعى از کالاها را به خارج صادر مى کند که همه طبقات از توانگر و فقیر گرفته تا سلطان و بازارى بدان نیازمند باشند. نیازهاى عمومى، تقاضاى بزرگى براى کالاهایش ایجاد مى کند. ... براى بازرگان این شیوه بسیار به صرفه و پر سود است; زیرا وى خواهد توانست منافع نوسانات بازار را به دست آورد. اگر بازرگان کالاها را از کشورهاى خیلى دور وارد کند، کالاها بسیار ارزشمندتر مى شوند از وقتى که آن ها را از کشورى به کشور دیگر انتقال دهد.»53 واژه «ارزشمندتر» حکایت از تصور ابن خلدون درباره منافع تجارت دارد. اگر کالایى با انتقال از کشور Aبه کشور B ارزشمندتر مى شود و حتى پس از کسر هزینه انتقال و سایر هزینه هایى که محاسبه مى شوند، در کشور B با سود فروخته مى شود، معنایش این است که: اولاً، از همان کالایى که در داخل تولید مى شود ارزان تر است. ثانیاً، با کیفیت تر است. ثالثاً، در مجموع پیشرفته تر است. وقتى کالاى خارجى از کالاى داخلى ارزان تر است، تجارت خارجى در کار و سایر منابع ـ از طریق انحراف آن ها از کالاهاى پرهزینه که توان رقابت ندارند به سایر کالاهاى کم هزینه ـ صرفه جویى خواهد کرد. منابعى که از این فرایند انحراف، صرفه جویى مى شوند مى توانند براى تولید سایر کالاها یا انباشت سرمایه به کار روند. بنابراین، تجارت خارجى مى تواند نقش مثبتى در سطح درآمد کشور و همچنین در سطح رشد و ترقى روز افزون جامعه داشته باشد. اگر کالاى خارجى کیفیت بهترى نسبت به کالاى داخلى داشته باشد، کالاهاى وارداتى به سطح رضایت کسانى که آن را مى خرند خواهد افزود. در ضمن تولیدکننده داخلى که مواجه با رقابت محصولات وارداتى با کیفیت برتر مى شود، مجبور است یا تلاش کند تا کیفیت محصولات داخلى را بهبود بخشد یا کاهش فروش و درآمد خود را بپذیرد. در هر صورت دستاورد رفاهى وجود خواهد داشت: یا افزایش کیفیت محصولات داخلى، یا مثل حالت اول، انحراف منابع از تولید کالاهاى پرهزینه به تولید کالاهاى کم هزینه. وقتى کالاى وارداتى محصول کاملاً جدیدى باشد، دستاورد رفاهى از تجارت خارجى مى تواند بر حسب افزایش سطح رضایت کسانى که این کالاها را مى خرند، یا اگر اقلام وارداتى ابزار جدید یا تکامل یافته قبلى اند، بر حسب افزایش مقدار، یا افزایش کیفیت تولید دیگر کالاها، بیان شود. علاوه بر آن، معرفى محصولات کاملاً جدید از طریق تجارت خارجى مى تواند تولیدکنندگان داخلى را در صورت امکانِ رقابت با محصولات خارجى، به تولید آن کاملاً متمایل سازد.
ابن خلدون به چیزى که بعدها به «هزینه فرصت»54 شهرت یافت آگاهى داشته است. به کارگیرى واژه «کار بهادار»55 به منظور اصلاح و حاصلخیز کردن زمین بى حاصل معنایش این است که کار مى توانست در تولید دیگر کالاها بهتر به کار گرفته شود. منابع، به طور عام، مى توانست در کاربردهاى ممکن بهترى استفاده شوند. از جهات دیگر هزینه اى وجود خواهد داشت که موجب کاهش در ارزش خواهد شد. تجارت خارجى انگیزه بیش ترى براى تلاش درجهت استفاده بهینه از کار و دیگر منابع طبیعى ایجاد مى کند.
اصالت تحلیل و ملاحظات علمى ابن خلدون پیرامون تجارت خارجى شایسته شناسایى ویژه در قلمرو اقتصاد بین الملل است. موضوع منافع تجارت خارجى، به ویژه از وقتى که کتاب "Political Discourses" دیوید هیوم در سال 1752 م. منتشر شد، به طور اساسى توسعه و گسترش یافت. ولى بذرهاى اصلى این موضوع، براى اولین بار چهار قرن زودتر توسط ابن خلدون کاشته شد.
ابن خلدون و آدام اسمیت
على رغم مشارکت همه جانبه ابن خلدون در قلمرو علم اقتصاد، این آدام اسمیت است که عموماً به عنوان «پدر علم اقتصاد» خوانده مى شود. دیدگاه شومپیتر درباره آدام اسمیت بیش تر انتقادى است تا قبول و پذیرش.56 من شخصاً چنین اعتقادى ندارم; زیرا آدام اسمیت را هنوز على رغم این که صرفاً اندیشه هاى اقتصادى گذشتگان را جمع کرده، به عنوان یکى از فلاسفه بزرگى که مشارکت مهمى در قلمرو علم اقتصاد دارد تلقى مى کنم. وى عقاید گذشتگان را با فصاحت با تفصیل و با شکل و سبک بسیار عالى عرضه داشت. با وجود این در مقام مقایسه، ابن خلدون بسیار اصیل تر از آدام اسمیت بود. على رغم این حقیقت که گذشتگان نیز نظریات خود را بر روى اصولى که قبل از آن ها مطرح شده بود بازسازى کردند ـ نظیر نظریه تخصصى کردن افلاطون، تحلیل پول ارسطو و عهدنامه طاهر بن حسین درباره نقش دولت ـ این ابن خلدون بود که به عقاید اصیلى در زمینه هاى متعدد در اندیشه هاى اقتصادى دست یافت.
على رغم مشارکت ابن خلدون، بعضى از اندیشه هاى اقتصادى و همچنین فلسفه اقتصاد درباره آزادى انتخاب ـ همان گونه که در بالا ارائه شد ـ بدون این که افتخار آن را به متفکر اصلى اش ابن خلدون نسبت دهند، بعدها به آدام اسمیت نسبت داده شد. «رساله بزرگ اقتصادى آدام اسمیت هر دو توصیه آزادى اقتصادى ابن خلدون را در بردارد. (ر. ک. به: آزادى اقتصادى براى تمامى افراد.)»57 چون این چنین مشابهت چشمگیرى در اندیشه اقتصادى ابن خلدون و آدام اسمیت وجود دارد، مورخان اقتصادى باید ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم بین این دو متفکر بزرگ را که چهار قرن از هم فاصله دارند بیابند. در هر صورت مى خواهم چند نقطه ارتباط احتمالى و ممکن را پیشنهاد دهم. هر چند آدام اسمیت صریحاً اشاره اى به سهم ابن خلدون نداشت، اما خوب مى توان استدلال کرد که چندین کانال ارتباطى که از طریق آن ها آدام اسمیت با اندیشه هاى اقتصادى اصیل و پیشقدم متأخرین مواجه شد وجود داشت. آدام اسمیت در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در دانشگاه گلاسگو تحصیل کرد. وى در آن جا تحت تأثیر استادش فرانسیس هاچسون (FrancisHutcheson) قرار داشت و هاچسون نیز به نوبه خود تحت تأثیر آنتونى اشلى کوپر58(Antony Ashley Cooper) مشهور به لرد شافتسبورى (Lord Shaptesbury) و دیگر فلاسفه اى که به «روشنفکرى لیبرال»59 مرتبط بودند ـ کسانى که احتمالاً مستقیماً یا غیرمستقیم متأثر از اندیشه هاى ابن خلدون بودند ـ قرار داشت. آدام اسمیت بعد از تحصیلات خود، شش سال به تحقیق در کتابخانه دانشگاه آکسفورد پرداخت و در آن جا احتمالاً بدون آن که توجهى به اسم مؤلف داشته باشد، در معرض افکار ابن خلدون قرار گرفت. این کار در آن زمان ها که اندیشه ها، بدون این که اسمى از صاحب آن برده شود به بحث و گردش درمى آمدند و به همان صورت از نسلى به نسل دیگر انتقال مى یافتند غیرمعمول نبود. مضافاً از زمان جنگ هاى صلیبى که از قرن یازدهم تا قرن سیزدهم به طول انجامید، اکثر فلاسفه غربى به شیوه هاى گوناگون از جمله با به کارگیرى اندیشه هاى مسلمانان بدون ذکر نام مؤلف آن ها، کوشیدند تا تأثیر دانشمندان مسلمان را تنزل دهند. جنگ هاى صلیبى طولانى به منظور اشغال سرزمین هاى مقدس از دست مسلمانان، احساس دشمنى شدیدى را که خوب در ذهن غربى ها جا گرفته بود، ایجاد کرد. از آن احساس دشمنى، دانشمندان غربى نیز مصون نماندند; قرن ها به طول انجامید و شاید تا عصر جدید نیز طول کشیده باشد. کانال ارتباطى دیگرى که احتمال مى رود آدام اسمیت از طریق آن مستقیم یا غیرمستقیم در معرض افکار اقتصادى ابن خلدون قرار گرفته باشد،سفر وى به اروپاست که در خلال آن با فرانسوا کنـه (Quesnsay)ـ کـه یکـى از فیزیوکرات هاست و احتمالاً به نحوى تحت تأثیر ابن خلدون قرار داشت ـ در پاریس ملاقات کرد.
آدام اسمیت همچنین مى توانست از طریق حاکمیت امپراطورى عثمانى در معرض افکار اقتصادى ابن خلدون قرار گیرد. از وقتى که امپراطورى عثمانى در قرن چهاردهم میلادى ظهور کرد ـ و خیلى زود مرزهاى خود را گسترش داد، به نحوى که قلمرو آن در قرن شانزدهم میلادى (دوران اوج قدرت امپراطورى عثمانى) شامل بسیارى از مناطق جنوب شرقى اروپا، جنوب غربى آسیا و آفریقاى شمالى مى شد ـ یک پل جدید به وجود آمد که دانشمندان قاره اروپا را با سایر دانشمندان در قلمرو وسیع امپراطورى عثمانى که در سال 1517 میلادى مصر قسمتى از آن بود مرتبط مى کرد. ابن خلدون اواخر عمر خود را در مصر گذراند و به تجدید نظر در دست نوشته هاى خود که ابتداءاً آن ها را در نوامبر سال 1377 در تونس تکمیل کرده بود پرداخت. سپس ما افکارش را از نسلى به نسل دیگر و از قرنى به قرن دیگر و از کشورى به کشور دیگر منتقل کردیم. با تأثیرپذیرى از اندیشه هاى ابن خلدون که مى گوید: صنعتگران و صاحبان صنایع نقش مهمى در رشد و ترقى روز افزون و قدرت کشور ایفا مى کنند، سلطان سلیم اول پس از گسترش موفقیت آمیز قلمرو تحت نفوذ خود به سراسر مصر در سال 1517 م. با خود بهترین صنعت گران را از قاهره به استانبول برد. این عمل در ترمینولوژى جدید به «انتقال تکنولوژى»60مشهور است.
تأثیرگذارى ابن خلدون بسیار وسیع و عمیق بود. او نه تنها بر عقیده بعضى از حاکمان و زمامداران اثر داشت، بلکه بر اندیشه دانشمندان و تحصیل کرده ها ـ حتى قبل از این که کتاب هاى وى به دیگر زبان ها ترجمه شود ـ نیز اثر داشت. کتاب وى درسال 1703م.61،دقیقاًچهل و شش سال قبل از انتشار کتاب «ثروت ملل»62 آدام اسمیت به زبان ترکى ترجمه شد.
نتایج
هر چند گیریم آدام اسمیت مستقیماً تحت تأثیر اندیشه هاى اقتصادى ابن خلدون قرار نداشت، این واقعیت باقى مى ماند که بذرهاى اصیل اقتصاد کلاسیک و حتى تئورى مدرن اقتصادى، اندیشه هاى اقتصادى ابن خلدون بودند. ابن خلدون نه تنها به عنوان پدر جامعه شناسى شهرت خوبى کسب کرد، بلکه در زمینه تاریخ نیز خوب معروف شد. همان طور که عبارت آرنلد توین بى حکایت از آن دارد:
«به نظر مى رسد ابن خلدون در زمینه اى که براى تحقیقات خویش برگزیده ملهم از هیچ یک از پیشینیان خود نبوده است... وى در مقدمه خویش بر تاریخ جهان فلسفه اى از تاریخ در تصور گنجانیده و صورت بندى کرده است که بى تردید سترگ ترین اثرى از نوع خود است که تاکنون در هر عصر یا سرزمین به وجود آمده است.»63 ابن خلدون در خلال درک و شناخت تاریخ، همراه با بررسى هاى دقیق و ذره بینى خود درباره انسان، زمان و مکان به منظور تحلیل و تولید اندیشه اقتصادى اصیل، بررسى تجربى روشنگرى را به کار گرفت. وى براى اولین بار در تاریخ در زمینه اقتصاد اثر پربارى از خود بر جاى گذاشت. وى زیر پوشش بررسى نظریه ارزش و ارتباط آن با کار، تحلیل درباره تئورى انباشت سرمایه و ارتباط آن با فراز و نشیب سلسله پادشاهى، برداشت خود درباره پویایى تقاضا، عرضه، قیمت و سود، و نیز برداشت خود ازمسأله پولونقش دولت،تئورى چشمگیر مالیات ستانى و دیگر قضایاى اقتصادى را به طور عمیق و گسترده تشریح و اثبات کرد. با توجه به مشارکت بى سابقه ابن خلدون در تمامى زمینه هاى علم اقتصاد، شایسته است وى را «پدر علم اقتصاد» بنامیم.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1- The Muqaddimah (Prolegomena)
2- Charles Issawi, An Arab Philosophy of History, Selections from the Prolegomena of Ibn Khaldun of Tunis (1332-1406), (London: John Murray, 1950(, P. 80.
3- Ibid, P. 89. The letter appears in the third chapter, section 50, of the Prolegomena. See Ibn Khaldun, The Muqaddimah, an Introduction to History, tr. by Franz Rosenthal, 3 vols., 2nd ed. (Published for the Bollingen Foundation by Princeton University Press, 1967), hereafter, The Muqaddimah.
4- Labor Theory of Value
5- Economics of Labor
6- Joseph A. Schumpter, History of Economic Analysis, edited from manuscript by Elizabeth B. Schumpeter and published after his death (New York: Oxford University Press, 1954), PP. 136, 788.
7- Joseph J. Spengler, "Economic Thought in Islam: Ibn Khaldun," Comparative Studies in Society and History, vol 6, no. 3 (April 1964).
8- Karl Marx, Zur Kritik der Politischen Okonomie, P. 45, as quoted in Erik Roll, A History of Economic Thought, 4th ed. (London: Faber and Faber, 1978), P. 266.
9- Surplus Value
10- Proletariat
11- David Hume, Political Discourses (Edinburg: Printed by R. Fleming for A. Kincaid, 1752), P. 12.
12- Adam Smith, An Inquiry into the Nature and Causes of the Wealth of Nations, ed. by Edwin Cannan (New York: Random House, 1937), P. 30
13- The Muqaddimah, 2: 313
14- ribh
15- gross earning
16- kasb
17- earning a living
18- extra effort
19- marginal productivity
20- labor effort theory
21- The Principles of Political Economy and Taxation
22- Iohn Maynard Kevnes, General Theory of Employment, Interest and Money, (New York: Harcourt, Brace and Co., 1936), PP. 4-22
23- Adam Smith, An Inquiry, PP. 67-73.
24- The Muqaddimah, 2: 273-274.
25- Ibid., P. 282.
26- derived demand
27- Ibn Khaldun, An Arab Philosophy of History, (Issawi¨s translation), P. 85.
28- Ibid., P. 72
29- Ibid., PP. 73-74
30- Profit
31- Frank H. Knight, Risk, Uncertainty, and Profit (New York: Houghton Mifflin, 1921).
32- The Muqaddimah, 2: 340.
33- Ibid, 2: 339.
34- Buy Low Sell High
35- Ibid., 2: 337
36- Ibid., 2: 337 (see footnote 52).
37- Ibid., 2: 279-280.
38- Aggregate effective demand
39- Multiplier effect
40- equality of income and expenditure
41- Keynes, General Theory, PP. 23-34, 113-131, 52-61
42- The Muqaddimah, 2: 273.
43- Ibid., 2: 297
44- Ibid., 2: 274
45- Ibid., 2: 275
46- Ibid., 2: 311-12
47- The Muqaddimah, 2: 92
48- Ibn Khaldun was mostly influenced in government expenditures by the letter of Tahir Ibn al-Husayn. See Issawi, Arab Philosophy, P. 89. See also The Muqaddimah, 2: 140-141
49- President Reagan quoted Ibn Khaldun twice, on September 2, 1981, and on October 1, the same year. See Publition Papers of the President of the United States, Ronald Reagan(Washington D.C.:U.S. Government Printing Office, 1981), PP. 745, 871.
50- Arthur B. Laffer and Marc A. Miles, International Economics in an Integrated World (New York and London: Scott, Foresman and Co., 1982), PP. 157-158
51- The Muqaddimah, 2: 89-90.
52- Ibid., 2: 213.
53- Ibid., 2: 337-338
54- Opportunity Cost
55- Valuable Labor
56- Joseph A. Schumpeter, History, PP. 185-94, 474
57- Oveton H. Taylor, A History of Economic Thought (New York: McGraw-Hill Book Co., 1960), P. 78.
58- Antony Ashley Cooper (3rd Earl of Shafetsbury), Characteristics of Men, Manners, Opinions and Times, vol. 2, Inquiry Concerning Virtue and Merit, 6th ed. (London: J. Purser, 1737).
59- Liberal enlightenment
60- transfer of technology
61- Spengler, "Economic Thought," P. 350
62- The Wealth of Nations
63- Arnold J.Toynbee,A Study of History (London :Oxford University Press,1935)3: 322.
« ...دوستان چپ گرا با وجود اثبات ناکارآمدی اندیشه‌های مارکسیسم از جمله بی ارزش قلمداد کردن خدمات در چرخه اقتصادی ... » ، مارکس ، پیرو آدام و اسمیت و دیوید ریکاردو ، « خدمات » را غیرمولد می دانست .
« کار و تقسیم آن مهم‌ترین پیشرانه و تولید ثروت و سرمایه بزرگ‌ترین انگیزه و محرک برای توسعه و استمرار پیشرفت است نه ساخت یک دنیای تخیلی » ؛ این سخن گویی نوشته ای از یک مارکسی است ! مارکس مانند اسمیت کار را مولد ارزش می دانست و تقسیم کار و کاربرد ابزارهای افزاینده بازده نیروی کار را رانه اصلی رشد سرمایه داری می دانست و پویش سرمایه داری بر این پایه شرح می داد : پیدایش کار جمعی ، تمرکز و تراکم سرمایه ، ناسازگاری مالکیت خصوصی ابزار و وسایل تولید با جمعی شدن فزاینده تقسیم کار و ........
[quote='heartbreaker']کاپیتال را بخوانید تا بفهمید بهترین کتاب اقتصاد کدام است. به قول مارکس بی‌مایگی ملال‌آور بورژوازی امروز را هم باید از رفعت فکری "متفکرین کبیر"ش دریافت. البته مارکس اسمیت و به خصوص ریکاردو را تحسین می‌کرد اما اشتباهات جدی آنان را نیز آشکار کرد.[/quote]
البته دوستان چپ گرا با وجود اثبات ناکارآمدی اندیشه‌های مارکسیسم از جمله بی ارزش قلمداد کردن خدمات در چرخه اقتصادی همچنان با استفاده و بازی با کلمات مسیر فکری خود را ادامه می‌دهند.‌
مارکس و هرکس دیگری پس از آدام اسمیت متدلوژی و روش تحلیل نظام اقتصادی را وام‌دار اسمیت بود. تا پیش از اسمیت اساسا تحلیل نظام اقتصادی و تبیین نقش نیروهای تولیدی در نظام اجتماعی محلی از بررسی ها و تعّین‌ها نداشت.
کار و تقسیم آن مهم‌ترین پیشرانه و تولید ثروت و سرمایه بزرگ‌ترین انگیزه و محرک برای توسعه و استمرار پیشرفت است نه ساخت یک دنیای تخیلی که اگر دقیق‌تر بنگریم دنیایی هیومی از تصور مارکسیسم می‌توان بدست داد.;-)
:-((!)عالیه.. نمیدونم چرا کتابای این چنینی زیاد ترجمه نشدن
با سلام ، لطفا کتاب های چهارگانه گریگوری منکیو ( مبانی ، کلیات ، خرد و کلان ) رو هم قرار بدید .
کتاب حاضر 3 جلد از 5 جلد کتاب اصلی را در بر می گیرد ، در واقع فقط 3 جلد از کتاب 5 جلدی آدام اسمیت به فارسی ترجمه شده است
جلد چهارم ( of systems of political economy ) می باشد ، در واقع جلد چهارم را اقتصاد سیاسی با 9 بخش و
جلد پنجم ( of the revenue of the sovereign or commonwealth ) می باشد ، در واقع جلد پنجم را درآمد حاصل از حاکمیت با 3 بخش
تشکیل می دهد . کتاب زبان اصلی ( انگلیسی ) را می توانید از لینک زیر دانلود نمایید ؛ ( 5 جلد در یک مجلد ) :
http://www.ibiblio.org/ml/libri/s/SmithA_WealthNations_p.pdf
نکته کاملاً درستی است که البته بسیاری متوجه آن نیستند. امیدوارم مترجمی همت کند و کل اثر را یا دست‌کم دو کتاب باقی‌مانده را به فارسی ترجمه کند.
سلام
کسی میدونه آیا به صورت کامل این کتاب ترجمه شده؟
این چیزی که اینجا هست فقط کتاب 1 2 3 هست در صورتی که نسخه اصلی 4 و 5 هم داره.
فعلا نخوندمش. بزارید بخونمش ولی خیلی ازش تعرف شنیدم. ببینم راست کفتن یا نه
ثروت ملل
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک